loading...
کتاب الکترونیکی | java,andurid,pdf
گوشی های موبایل مچی

آخرین ارسال های انجمن
امید بازدید : 3203 پنجشنبه 20 بهمن 1390 نظرات (1)

خلاصه ای از رمان:

وقتی رسیدم خونه، شیوا مثلاً مشغول جمع کردن چمدونش بود. تمام اتاق پر بود از لباسهاش و خودش صدای MTV رو زیاد کرده بود و مشغول رقصیدن بود! چه حوصلهای داشت!
یه کاست گذاشتم و سعی کردم دل خودم رو آروم کنم. صدای "ناظری" بلند شد:
"برمن در وصل بسته میدارد دوست.
دل را به جفا شکسته میدارد دوست.
زین پس من و دلشکستگی در ره دوست،

خلاصه ای از رمان:

وقتی رسیدم خونه، شیوا مثلاً مشغول جمع کردن چمدونش بود. تمام اتاق پر بود از لباسهاش و خودش صدای MTV رو زیاد کرده بود و مشغول رقصیدن بود! چه حوصلهای داشت!
یه کاست گذاشتم و سعی کردم دل خودم رو آروم کنم. صدای "ناظری" بلند شد:
"برمن در وصل بسته میدارد دوست.
دل را به جفا شکسته میدارد دوست.
زین پس من و دلشکستگی در ره دوست،
چون دوست دل شکـسته مـیدارد دوست.
انـدر دل بـیوفـا غـم و ماتـم بـاد.
آن را که وفا نیست ز عالم کم بـاد.
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد؟
جز غم که هزار آفریـن بر غم بـاد.
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد،
بیچاره دلم، بیچاره دلم در غم بسیار افتاد.
بسیار فِتاده بود هم در ره عشق؛
امّا نه چنین زار که این بار افتاد."

اون شب احساس میکردم درد آریا تو قلب منه! دل منم با آریا شکسته بود! کاش اینجا بود و میگرفتم تو بغلم و آرومش میکردم! ولی افسوس... خیلی خیلی دور بود!

دانلود رمان



ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیا موفق به دانلود کتاب مورد نظر خود شدید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 283
  • کل نظرات : 107
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 951
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 246
  • بازدید امروز : 50
  • باردید دیروز : 840
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 12
  • بازدید هفته : 50
  • بازدید ماه : 15,425
  • بازدید سال : 118,337
  • بازدید کلی : 1,641,417